خزان آرزوها
هي فلاني...؟...مي داني؟...
مي گويند رسم زندگي چنين است !!!!!!!
مي آ يند.......
مي مانند .......
عادتت مي دهند.......
و مي روند.......
و تو در خود مي ماني .......
و تو تنها مي ماني .......
راستي نگفتي؟ رسم تو نيز چنين است؟
ديگر منتظر جواب تو نيستم...
من جوابم را گرفتم...
و دانستم كه تو هم
مثل همه ی فلانی ها هستي!!!
نمی دانم چرا رفتی.....نمی دانم چرا
شاید خطا کردم و تو
بی انکه فکر غربت چشمان من باشی..نمی دانم کجا
تا کی!!!!!
برای چی...........................ولی رفتی
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, ساعت
9 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |