انتظار


خزان آرزوها

 

 

باز در ایستگاهی متروک عاشقانه به انتظار نشستم

ایستگاهی که با خود عهد کرده بودم تا زنده ام پا به انجا نگذارم..

ولی....

ایستادم و ارام زمزمه های دلتنگیم را برای تو!!!! روی صفحه ی سفید قلبم حک کردم....

از عشقم اوازی سر دادم که سکوت چندین و چند ساله ام را شکستم....

و باور کردم که هر سکوتی روزی می شکند....

امروز ساعت ها...دقیقه ها و ثانیه ها را به انتظارت پیوند زدم

تا شاید..

تا شاید روزی ...روزگاری از این ایستگاه متروک من عبور کنی

و دلتنگی های نبودنت را روی در و دیوار این ایستگاه ببینی...

امروزم هر لحظه با یاد تو گذشت.....

کاش تو هم به یادم بودی...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com