خزان آرزوها

هيچ کس ويرانيم را حس نکرد...

 

 

وسعت تنهائيم را حس نکرد...

 

 

در ميان خنده هاي تلخ من...

 

 

گريه پنهانيم را حس نکرد...

 

 

در هجوم لحظه هاي بي کسي...

 

 

درد بي کس ماندنم را حس نکرد...

 

 

آن که با آغاز من مانوس بود...

 

 

لحظه پايانيم را حس نکرد

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم     

 

چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم

 

 

 غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند

 

 

هديه شيطان را به هم تقديم كرديم

 

 

هديه خداوند را از هم پنهان كرديم

 

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

دلم فقط یه جزیره می خواد.چون به تنهایی عادت کردم.می خوام توی یه

 

جزیره باشم که سقفش آسمون باشه.دوست دارم وقتی دلم می گیره

 

سرمو رو شونه ی خاک بزارم.دوست دارم سکوت همدمم باشه.

 

دوست دارم وقتی آسمون ابری می شه فقط من باشم و دلم و خدا.

 

دوست دارم زیر بارون اونقدر بمونم تا رنگ دلم عوض بشه!!!

 

شاید این طوری رنگ بد رنگ بی کسی رفت و دیگه برنگشت.....

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

 يادته يه روزي بهم گفتي هر وقت خواستي گريه کني برو زيرِ بارون که نکنه نامردي اشک هاتو ببينه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نيومد چي؟؟ گفتي اگه چشم هاي قشنگ تو بباره آسمون گريه ش ميگيره ... گفتم يه خواهش دارم ؛ وقتي آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار ... گفتي به چَشم ... حالا امروز من دارم گريه ميکنم اما آسمون نمي باره ... و تو هم اون دور دورا ايستادي و داري بهم مي خندي

نوشته شده در جمعه 28 مهر 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
.
.
.
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند
.
.
.
و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری
که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر
فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود
دلش آغوش گرم میخواهد
.
.
.
من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم
تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی
.
.
.
روزی میرسد که با لبخند تو بیدار میشوم
این روز هر زمان که میخواهد باشد
فقط باشد
 

نوشته شده در یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

 

 عکس   اس ام اس بغض و دلشکستگی

 

یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .

نوشته شده در یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|
بی قراری هایم ،
پاییز می خواهد و چشم های عاشقت را..
نگاهت را از من نگیر
این
پاییز را عاشقم باش، لطفاً . . .

 

 



 

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟

بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
همه می دانند که دوری از تو روحم را می آزارد
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند
نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
هوای سرد اینجا رو دوست ندارم
مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

این روزها ، برایم روزهای دلگیری ست ،

میدانی ، این روزها چندین بار نامت را زیر لب زمزمه میکنم ،

این روزها ، از دوری ات بی قرارم ،

بگذار عاشقانه تر بگویم :

این روزها ، تمام وجودم در یک حرف کوچک (تو)خلاصه شده



 

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

|http://www.atrebaroon.blogfa.com|عکس های عاشقانه|http://www.atrebaroon.blogfa.com|


مــن از تــــکرار ِ نـــام ِ تــو
در قـــلـــب ِ خــویــــش
هـــزار شــــــعر
میسازم
تــو
بـه ایـــن دســت سازه هـــای ِ مــن
نخـند
عشق را
صادقانه
بـــــاور کــــن ...



 

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت 12 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

عکس عاشقانه smstak.com

تمام “امن یجیب” های دلم را
گره زده ام به کلماتت
و روانه‌ی آسمان کرده ام
.
خاتون ِ خوب ِ خواب و خاطره!
من مطمئنم
خدا تو را برای دلم نگه میدارد

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:,ساعت 12 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com