خزان آرزوها

باران من
این خاک تشنه
در تمنای دیرینه تو
منقوش شده به هزار تکه
بسان پیر سالخورده
که از هیاهوی باد نمی لرزد هرگز
گرچه ذرات وجودش را میدهد بر باد
به امید اینکه شاید
بدهد بشارت بارانش باد
باران من
این خاک از خود گذشته
نشان به نشان ذراتش در باد
تو هم کمی از خود بگذر
و بخواه که بباری بر دلم
که چشام بارونی از نبودت
گر چه می ترسد دلم
که بارشت
کند بوی نم این خاک تشنه را
در کوچه رسوا
باران من
بر من ببار



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com