خزان آرزوها

من گمان مي‌كردم

دوستي همچون سروي سرسبز،

چهارفصلش همه آراستگي است

من چه مي‌دانستم

هيبت باد زمستاني هست

من چه مي‌دانستم
 
سبزه مي‌پژمرد از بي‌آبي

سبزه يخ مي‌زند از سردي دي
 
من چه مي‌دانستم،دل هر كس دل نيست
 
قلبها صيقلي از آهن و سنگ
 
قلبها بي‌خبر از عاطفه‌اند

سخن از مهر من و جور تو نيست ، سخن از
 
 
متلاشي شدن دوستي است

و عبث بودن پندار سرورآور مهر

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,ساعت 10 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com