خزان آرزوها

خوشبختی من

پیدا كردنِ تو

از میانِ این همه ضمیر بود.

.

.

همه ی خودم را مال تو کرده ام

چقدر دنیای تو بزرگ است


هنوز از تنهایی سخن می گویی


چقدر کم هستم!

.

 

.

مثل یک روحی ؛ رها از بند زندان و تنی!

دور هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی

تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی

بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی...

.

.

هدایای تو

دشمنم شده اند

بی وجودشان شاید

می توانستم لحظه ای را

بی یاد تو سر کنم

 

آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند

 

همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود

.

.

کمی این کلمه ها را نصیحت کن تا با من کنار بیایند


بگو تازه شوند

 

دوستت دارم ها دیگر فایده ای ندارند!

.

.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com