خزان آرزوها
میدانی...
نظرات شما عزیزان:
من از نزدیک بودن های دور واهمه دارم... از اینکه در کناره دریا باشم و گوشهایم به صدای امواج دریا عادت کند و زیبایی آن صدا، گوشش را نوازش ندهد، میترسم!
می ترسم از رسیدن،
از نزدیک شدن،
از عشق،
از قواعد نانوشته زندگی در این کره خاکی،
می ترسم که گلفروشی شوم که قدر گل نمی داند،
بگذار نزدیک نباشم، من از نزدیک بودن های دور واهمه دارم. این باورم را با کسی درمیان نگذار که عشق اصیل است، اما سرابی بیش نیست...
Power By:
LoxBlog.Com |