خزان آرزوها
شب را نوشيدهام
نظرات شما عزیزان:
و بر اين شاخههاي شكسته ميگريم
مرا تنها گذار
اي چشم تبدار سرگردان
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پرپر كند
مگذار از بالش تاريك تنهايي سربردارم
و به دامن بيتاروپود روياها بياويزم
سپيديهاي فريب
روي ستونهاي بيسايه رجز ميخوانند.
طلسم شكستهي خوابم را بنگر
بيهوده به زنجير مرواريد چشمم آويخته
او را بگو
تپش جهنمي مست
او را بگو: نسيم سياه چشمانت را نوشيدهام
نوشيدهام كه پيوسته بيآرامم
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار.
Power By:
LoxBlog.Com |