خزان آرزوها


زخمه دل

مهم نبودم واسه تو

جایی نداشتم تو دلت

بازیم دادی با قصه هات

از دل خود میبرمت

 

این زخم سنگین و بگو

چجوری تحمل کنم

می دونی عاشق تو ام

چجوری راحتت کنم

 

میخوام برم از زندگیت

من تورو راحت بذارم

زوری نگی دوست دارم

نگم به تو نیاز دارم

 

یه روزی به حرفای من

می رسی ولی دیر شده

اون روزی که تن منو

میبینی بی زیره گل شده

 

اون روز دیگه اشکای تو

درمون درد من که نیست

گریه نکن دیگه گلم

این دیگه حرف و قصه نیست



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com